کرشمه
آنکه در فراگیریش پرهیزگاری نورزد، خداوند به یکی از این سه چیزمبتلایش می کند : یا او را در جوانی بمیراند یا وی را در روستاها بیفکند و یا به خدمت پادشاه مبتلا گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
185597
بازدیدهای امروز وبلاگ
34
بازدیدهای دیروز وبلاگ
18
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
کرشمه
لوگوی وبلاگ
کرشمه
فهرست موضوعی یادداشت ها
باید که جنان درب دگر داشته باشد : باب الحسین (ع) .
بایگانی
بهمن 85
اسفند85
فاطمیه
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد86
تیر86
مرداد86
شهریور86
مهر86
آبان86
آذر86
دی86
فروردین و اردیبهشت 87
خرداد 87
تیر 87
مرداد 87
مرداد تا آذر 87
محرم و صفر 87
یه سری نوشته هام
محرم88
اسفند88وفروردین 89
فاطمیه اول89
فاطمیه دوم 89 و بعدش
آخرین آرشیو
اوقات شرعی
لینک دوستان

آقا داداش
به نام او که زندگی از او رنگ می گیرد
کنکور زندگی
کربلای6
شهید امر به معروف
من و گل نرگس
ساعت شنی
ماییم و نوای بینوایی
بادبادک باز
دل ریخته
آن ها
از سینما
انجمن جوات های دانشگاه مفید
کلک مشکین
که گرم سر برود مهر تو از جان نرود
طوفان واژه ها
چریک
هیئت جنت الرضا علیه السلام
سرباز صفر جنگ نرم
آب

لوگوی دوستان






موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   رسول مست کنعانی  

عنوان متن اعتراض جاودا نه پنج شنبه 86 خرداد 3  ساعت 11:26 صبح

بر حاشیه برگ شقایق بنویسید

گل تاب فشار در و دیوار ندارد

 

یا زهرا مظلومیتت آنچنان بر وجود تو سایه افکنده است که یادت بی اراده و ناگزیر آتش بر خرمن وجود می افکند و خاطرت بغض را در گلو می شکند ...

آری آن مظلومیت نیلی که بر چهره تو نشسته بود نمی گذارد لبخند بر چهره نه تشیع و نه اسلام که حتی انسانیت پس از تو بنشیند . به هر حال آن در بر آن پهلو ، شکسته است  ...

مهم این است که تو مظلوم بزرگترین جنایت تاریخ گشته ای . مهم این است که صبر لا یتناهی خدا در جانکاه ترین حادثه آفرینش در تو به تجلی نشسته است .

مسئله اشکهای علی است و لرزش گونه های او به هنگام شستشوی پیکر مطهر تو .

مهم ، گریه های دادخواه و اشکهای ظلم بر انداز توست و سر بر دیوار نهادن علی و زار زدنش .

و از همه مهم تر تشییع شبانه و مظلومانه پیکر توست ...

چه کردند باتو که این تازیانه اعتراض جاودانه- المخفیه قبرا - را بر پشت تاریخ روا دانستی . این چه اعتراضی بود که خدا نیز به حمایت از آن برخاست ...

همان علی که مامور به سکوت بود ، همان علی که شمشیر را علیرغم کارسازی و برندگی در نیام پسندیده بود ، همان علی که سخت ترین جنایت تاریخ را تاب آورده و دم بر نیاورده بود چه شد که در حمایت از این اعتراض شکوهمند تو بر بالای بقیع ایستاد و شمشیر از نیام کشید و دشمن را تهدید کرد بر جاری کردن سیل خون بر زمین ...

باری این اعتراض تو در تشییع شبانه است و در مخفی کردن قبرت ، اگر چه تاریخ را از تحریف مصون می داشت و اگر چه فریاد تظلم تو را بر جانیان ، تا ابد طراوت می بخشید ، اما سنگین ترین غم شیعیان تو گشت و بزرگترین درد اسلام و عظیم ترین اندوه انسانیت .

آن که عزیزترین کسش را ، پدرش را ، فرزندش را ، برادرش را ، در جامه شهادت به خدا تقدیم می کند ، دلخوش است به اینکه هر از گاه در کنار قبر او می نشیند و به تیشه اشک راه بسته دل می گشاید، ولی آن کس که قبری برای عزیزش نمی شناسد چطور ؟ او بغضش را با خود به کجا می تواند ببرد ؟ کجا می تواند عقده دل بگشاید ؟

کجا گریه کنند عاشقان تو بر مصائب تو ؟ کجا اشک بریزند دلدادگان برمظلومیت تو و کجا ضجه زنند فرزندان تو در فقدان تو ؟

این است مظلومیت تو و به تبع ، مظلومیت شیعیان تو . و این است که :‏

یاد تو به هر بهانه ای - وفات یا ولادت - بغض را در گلویمان می شکند و جگرمان را آتش می زند.

 

یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه     


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   رسول مست کنعانی  

عنوان متن بانو . . . یکشنبه 86 اردیبهشت 30  ساعت 1:17 عصر

 

 

 

 

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   رسول مست کنعانی  

عنوان متن فنا ... چهارشنبه 86 اردیبهشت 19  ساعت 4:9 عصر

 

 

حالی به دلم هست که درویش ندارد

در میکده هم عاشق بی خویش ندارد

از پیش و پس قافله عمر گذشتیم

جائی که رسیدیم پس و پیش ندارد

پیراهن خونین مرا باز مگردان

یعقوب دگر طاقت تشویش ندارد

فالی زدم آمد که دل عاشق بیدار

کاری به دل مصلحت اندیش ندارد

شمعی که به پرواز در آید به ره عشق

ترسی ز فنای بدن خویش ندارد

 

علی محمدی


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   رسول مست کنعانی  

عنوان متن جرقه ... یکشنبه 86 اردیبهشت 9  ساعت 2:34 عصر

 

 

 

حرفی که مهر نیست در آن ، نا شنیده باد

دستی که نسیت دست محبت ، بریده باد


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   رسول مست کنعانی  

عنوان متن گاهی ... سه شنبه 86 اردیبهشت 4  ساعت 9:38 صبح

 

خانمان سوز بود آتش آهی گاهی

ناله ای میشکند پشت سپاهی گاهی

گر مقدر بشود، سلک سلاطین پوید

سالک بی خبر خفته برای گاهی

قصه ی یوسف و آن قوم چه خوش پندی بود

به عزیزی رسد افتاده به چاهی گاهی

هستیم سوختی از یک نظر ای اختر عشق

آتش افروز شود برق نگاهی گاهی

روشنی بخش از آنم که بسوزم چون شمع

روسپیدی بود از بخت سیاهی گاهی

عجبی نیست ، اگر مونس یار است رقیب

بنشیند بر گل هرزه گیاهی گاهی

چشم گریان مرا دیدی و لبخند زدی

دل برقصد ببر از شوق گناهی گاهی

اشک در چشم فریبنده ترت می بینم

در دل موج ببین صورت ماهی گاهی

زرد روئی نبود عیب مرانم از کوی

جلوه بر قریه دهد خرمن کاهی گاهی

دارم امید که با گریه دلت نرم کنم

بهر طوفان زده سنگی است پناهی گاهی

معینی کرمانشاهی


  نظرات شما  ( )

<   <<   16   17   18   19   20      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خداحافظی ...
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ