• وبلاگ : كرشمه
  • يادداشت : شاهنشاه ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 19 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    دريا لَه لَه زنان، در عطش جوى تو
    صحرا بى خانمان، در هوس كوى تو
    نور تو: صبح ازل، شورِ تو: شام ابد
    روز و شبم روز و شب، در طلب روى تو
    وقت گُلِ سرخ شد، فصلِ محرم شكفت
    زمانه سرشار از عطرِ تو و بوى تو
    وادى: مجنون تو، هامون: جيحون تو
    علقمه: بى تاب تر از سرِ گيسوى تو
    كعبه مشرف شده، در حَرَمِ چشمهات
    خيمه زده كربلا، در خَمِ ابروى تو
    كوه، به دشت و كمر، برپا و مستقر
    كه تكيه داده ست بر، قوتِ بازوى تو
    ناله خون ريز: ما، شِكوِه سرريز: ما
    زخميِ پاييز: ما، بهار ما روى تو
    اى اقيانوس وار! بگيرمان در كنار
    كه سر نهد جويبار، به روى زانوى تو
    رَدِّ نگاهت همان، آينه كهكشان
    قبله ما بى گمان، قامتِ دلجوى تو
    به خاك و خون خفته بِه، خسته وآشفته بِه
    دلى كه خورده گره، به حلقه موى تو
    رنج من و گنجِ تو، كامِ من و نام تو
    داغ من و باغ تو، روى من و سوى تو
    خروش مردانگى ست، سروش فرزانگى ست
    نغمه توحيد چيست؟ هاى تو و هوى تو
    خشم تو: خواب عدم، چشم تو عين كَرَم
    معجزه دم به دم، نرگسِ جادوى تو
    اسمِ تو: رسمِ وفا، رسم تو: مهر و ولا
    حِصنِ تو: شرم و حيا، فضلِ تو: با روى تو
    تيغ تو در كارزار، مانند ذوالفقار
    مثل على استوار، پايِ ادب پوى تو
    نام تو را بُرده است، قسم به تو خورده است
    ادب كم آورده است، پيش ترازوى تو
    ساقى تشنه لبا! برادرِ زينبا!
    عقل، ثناخوانِ تو، عشق، دعا گوى تو
    فرات و آيينگيش، دجله و ديرينگيش
    اين همه از خُلقِ تو و آن همه از خوى تو
    چشمِ تو ميناترين، روحِ تو درياترين
    بلكه مسيحاترين، هواى مينوى تو
    اينك، در اوجِ غم، رو به تو آورده ام
    آنك، روى من و، خاك سرِ كوى تو.
    يا علي. آقا سعيدمدتي است جذيذآ از شعراتون استفاده نميكنيم.به اميد فرج.

    امشب شراب وصل من اندر سبوي توست

    من قانعم به يك ته پيمانه يا علي

    زيبا بود... ايام به كام


    وقتي پا در رکاب اسب مي نهي بر بال تاريخ سوار شده اي شمشير و عمل تو ماندگار مي شود چون هزاران فرزند به دنيا نيامده اين سرزمين آزادي اشان را از بازوان و انديشه ما مي خواهند . پس با عمل خود مي آموزانيم که پدرانشان نسبت به آينده آنان بي تفاوت نبوده اند .و آنان خواهند آموخت آزادي اشان را به هيچ قيمت و بهايي نفروشند .

    ( نادر شاه افشار )

    عجيب زيباست اين قالب جديد

    خوشنويسيه هم اگه بخوام عاميانه تر تر بگم تركونده

    به قول سيد دست مريزاد

    ايول داره

    بي تو اين جا همه در حبس ابد تبعيدند

    سال ها _ هجري و شمسي _ همه بي خورشيدند

    از همان لحظه كه از چشم يقين افتادند

    چشم هاي نگران آينه ي ترديدند

    نشد از سايه ي خود هم بگريزند دمي

    هرچه بيهوده به گرد خودشان چرخيدند

    چون به جز سايه نديدند كسي در پي خود

    همه از ديدن تنهايي خود ترسيدند

    غرق درياي تو بودند ولي ماهي وار

    با زهم نام و نشان تو ز هم پرسيدند

    در پي دوست همه جاي جهان را گشتند

    كس نديدند در آيينه به خود خنديدند

    سير تقويم جلالي به جمال تو خوش است

    فصل ها را همه با فاصله ات سنجيدند

    تو بيايي همه ساعت ها و ثانيه ها

    از همين روز، همين لحظه، همين دم عيدند

    + مسيحا 
    مريم عزيز دست مريزاد

    هوالحق

    سلام

    مطلب كه جديد نيس بگيم عيدتون مبارك

    قالب نو مبارك!

    التماس دعا

    داداش با وبلاگت خيلي حال كردم.

    لينكت مي كنم

    اگه خواستي منو لينك كن

    سلام.

    كاش يه ته پيمانه هم به مامي رسيد.

    ياعلي.

    سلام

    ممنون از حضور برادران ...

    روز پدر امسال تلخ ترين روز پدري بود كه به عمرم ديدم!

    يا حق!

    سلام

    ممنون كه به خط مقدم امديد
    زيبا بود
    يا حق

    امشب از اون شباست!

    دلم خيلي گرفته و .....

    تو رفته اي و حرم مانده بي‌پناه عباس

    نهان شده‌ست به ظلمت تمام ماه عباس

    غريب بود برادر‌‌? غريب تر شده است

    از آن زمان که نگاهش به راه...، آه عباس

    همان دمي که تو افشا شدي تنش لرزيد

    دو چشم امّ‌بنين خيره شد به راه عباس

    سکوت مبهم خيمه، سکينه منتظر است

    عمو و رود و عطش...حلقه سپاه،عباس

    بهانه کرده علي‌اصغر آب را ، اما

    دوباره تشنه به تو...جرعه‌اي نگاه عباس

    تو نيستي که ببيني چقدر تنها شد

    شکست قامت زينب به قتلگاه عباس

    پس از خسوف تو اي حرمت شب مهتاب

    تن رقيه شده مثل شب سياه...عباس

    حسين و بهت اخا گفتنت،حسين و غروب...

    کجاست ناله حيدر؟کجاست چاه‌،عباس؟

    تو و خجالت مشکي که از فرات تهيست

    فرات و گريه خجلت به شرم ماه عباس

    نخواستم که بگويم حسين تنها شد

    ولي دخالت اين بغض گاه گاه عباس...

    دو دست تا که جدا شد ، خدا به خود لرزيد

    و داستان تو شايد به اشتباه عباس ...

    قسم نمي‌خورم اما تويي که مي‌آيي

    بيا به جمعه موعود،

    خون بخواه عباس

    وقت است که باز آيي .............

    دوباره عصر انتظار جمعه‌هاي بي‌بهانگي !

    سكوت مبهم ِ

    خداي از هميشه بيشتر خدا و

    بغض ممتد فرشته‌ها ...

    تويي كه باز هم نيامدي!

    در ازدحام ِ

    جزوه‌هاي مانده و

    كتاب و درس و امتحان و اوج بي‌ترانگي ...

    در اين عبور لحظه‌هاي بي‌رمق ...

    حضور نم‌نم هزار آرزوي خسته‌‌ي دمغ ...

    بيا

    بيا

    طلوع كن !

    براي بودن بهشت گرم و روشنت ،

    همين غروب ساده‌ي هواي بي كسي بس است!

    همين تنفس غريب زندگي ...

    همين حضور بي‌نشان خستگي ...

    همين بس است !

    كنون كه من ز هر چه بودن و نبودن است،

    كنون كه من ز هر گلي كه رنگ ساده‌ي سرودن است ...

    بريده و گسسته‌ام ؛

    بيا

    مرا

    مرور كن ...

    در ازدحام ِ

    جزوه‌هاي مانده و

    كتاب و درس و امتحان و اوج بي‌ترانگي

    سلام

    ديگه نميدونم چي بگم

    فقط دعا كنيد

    گذر کردم به قبرستان صباحي شنيدم ناله و افغان و آهي شنيدم کلّه‌اي با خاک مي‌گفت که اين دنيا نمي‌ارزد به کاهي

    نمي ارزد به كاهي

    بسم الله...

    مانند علي(ع)هركه امامي دارد

    در جنت فردوس مقامي دارد....

    مدد زغير تو ننگ است، يا علي(ع)مددي...

       1   2      >