سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  کرشمه
پایمرد ، خواهنده را همچون پر است . [نهج البلاغه]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
183463
بازدیدهای امروز وبلاگ
3
بازدیدهای دیروز وبلاگ
21
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
کرشمه
لوگوی وبلاگ
کرشمه
فهرست موضوعی یادداشت ها
باید که جنان درب دگر داشته باشد : باب الحسین (ع) .
بایگانی
بهمن 85
اسفند85
فاطمیه
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد86
تیر86
مرداد86
شهریور86
مهر86
آبان86
آذر86
دی86
فروردین و اردیبهشت 87
خرداد 87
تیر 87
مرداد 87
مرداد تا آذر 87
محرم و صفر 87
یه سری نوشته هام
محرم88
اسفند88وفروردین 89
فاطمیه اول89
فاطمیه دوم 89 و بعدش
آخرین آرشیو
اوقات شرعی
لینک دوستان

آقا داداش
به نام او که زندگی از او رنگ می گیرد
کنکور زندگی
کربلای6
شهید امر به معروف
من و گل نرگس
ساعت شنی
ماییم و نوای بینوایی
بادبادک باز
دل ریخته
آن ها
از سینما
انجمن جوات های دانشگاه مفید
کلک مشکین
که گرم سر برود مهر تو از جان نرود
طوفان واژه ها
چریک
هیئت جنت الرضا علیه السلام
سرباز صفر جنگ نرم
آب

لوگوی دوستان






موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   رسول مست کنعانی  

عنوان متن ا نا سا ئلک ... پنج شنبه 89 مرداد 21  ساعت 1:34 صبح

 

 

محتاج تو هر قدر هنر داشته باشد

اول قدم آن است جگر داشته باشد

جز گریه ی طفلانه ز من هیچ نیاید

دیوانه محال است خطر داشته باشد

با ما جگری هست که دست دگران نیست

از جرات ما کیست خبر داشته باشد ؟

اینجا که حرام است پریدن ز لب بام

رحم است بر آن مرغ که پر داشته باشد

تیغ کرم تو بکند کار خودش را

هرچند گدای تو سپر داشته باشد

در فصل تو امید برای چه نبندم ؟

جایی که شب امید سحر داشته باشد

چون شمع سحرگاه مرا کشته ی خود کن

حیف است که گریان تو سر داشته باشد

بگشای در سینه ی ما را به رخ خویش

شاید که دلم میل سفر داشته باشد

رحمت به گدایی که به غیر تو نزد روی

هرچند که خلق تو گوهر داشته باشد

خورشید قیامت چه کند سوختگان را ؟

در شعله کجا شعله اثر داشته باشد ؟

ما را سر این گریه به دوزخ نفروشند

هیهات شرر هیزم تر داشته باشد

ما حوصله ی صف کشی حشر نداریم

باید که جنان درب دگر داشته باشد

ما را به صف حشر معطل مکن ای دوست

هرچند که خود قند و شکر داشته باشد

دانی ز چه رو زر طلبیدم ز در تو

چون وقت گدا قیمت زر داشته باشد

ما در تو گریزیم ز گرمای قیامت

مادر چو فراری ز پسر داشته باشد

جز گریه رهی نیست به سرمنزل مقصود

این خانه محال است دو در داشته باشد

گفتی که بیایید ولی خلق نشستند

درد است که شه بنده ی کر داشته باشد

..............................................................

 

جوونی به موسی (ع) گفت : داری میری به وادی سینا سلام منم به خدا برسون و بگو حاجت منم بده

موسی (ع) گفت : چشم  و راه افتاد که بره یهو اون جوون گفت موسی صبر کن ، بهش بگو به خودش 

قسم اگه حاجتم رو نده رسواش می کنم  ، موسی(ع) خیلی ناراحت شد ، اومد کوه طور خطاب رسید :

سلام دوست ما رو برسون ، موسی (ع) گفت حیا کردم که نگفتم چون حرف بدی زد و بی ادبی کرد ، ندا

اومد بهش بگو حاجتت رو دادیم اما بهش بگو چه جوری آبروی ما رو می بری ؟

موسی(ع) اومد دید جوون صورت روی خاک گذاشته و  داره گریه می کنه ، گفت : آی جوون خدا حاجتت

رو داده اما بگو ببینم چه جوری می خوای آبروی خدا رو ببری ؟

جوون گفت دست راستم رو خودم قطع می کنم و توی دست چپم می گیرم و هر چقدر طاقت داشته باشم

 به مردم نشون میدم و میگم این دست در خونه کریم رفته و خالی برگشته !!!

 

این کرمک یا کریم ؟

 

 

التماس دعا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خداحافظی ...
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ