سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  کرشمه
[ و طلحه و زبیر بدو گفتند با تو بیعت مى‏کنیم به شرط آنکه ما را در خلافت شریک کنى ، فرمود : ] نه ، لیکن شما شریکید در نیرو بخشیدن و یارى از شما خواستن ، و دو یارید به هنگام ناتوانى و به سختى درماندن . [نهج البلاغه]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
183516
بازدیدهای امروز وبلاگ
21
بازدیدهای دیروز وبلاگ
6
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
کرشمه
لوگوی وبلاگ
کرشمه
فهرست موضوعی یادداشت ها
باید که جنان درب دگر داشته باشد : باب الحسین (ع) .
بایگانی
بهمن 85
اسفند85
فاطمیه
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد86
تیر86
مرداد86
شهریور86
مهر86
آبان86
آذر86
دی86
فروردین و اردیبهشت 87
خرداد 87
تیر 87
مرداد 87
مرداد تا آذر 87
محرم و صفر 87
یه سری نوشته هام
محرم88
اسفند88وفروردین 89
فاطمیه اول89
فاطمیه دوم 89 و بعدش
آخرین آرشیو
اوقات شرعی
لینک دوستان

آقا داداش
به نام او که زندگی از او رنگ می گیرد
کنکور زندگی
کربلای6
شهید امر به معروف
من و گل نرگس
ساعت شنی
ماییم و نوای بینوایی
بادبادک باز
دل ریخته
آن ها
از سینما
انجمن جوات های دانشگاه مفید
کلک مشکین
که گرم سر برود مهر تو از جان نرود
طوفان واژه ها
چریک
هیئت جنت الرضا علیه السلام
سرباز صفر جنگ نرم
آب

لوگوی دوستان






موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   رسول مست کنعانی  

عنوان متن . . . که کنارم نیستی شنبه 86 شهریور 10  ساعت 12:28 عصر

 

                        

جمعه عصر ها می نشینم پای صحبت گریه هایم . می نشینم تا قصه دنباله دار تنهایی را بار دیکر گوش کنم. می نشینم رو به تکاپوی آبی دریا و شعر می خوانمبرای لحظه هایم . می نشینم تا خاک غربتی که بر سر و رویم نشسته است را از یاد ببرم و حرفهای دلم را، این اشک های سر زده را به رشته تحریر در آورم. می نشینم تا زیبایی آن پلکهای زمردین که دریایی از الماس در خویش پنهان کرده است را در تخیل یخ بسته خویش به تماشا بنشینم. جمعه عصر ها که کنارم کسی نیست چشم به سمت افق های دور می اندازم تا از این همه سایه های دست و پا گیر جدا شوم و لحظه ای در بینهایت جستجو به جریان در آیم و به تلاطم افتم .

 جمعه عصر ها پروانه های دست خود را رها می کنم به سمت اشتیاق لبریز از تلاطم و بی تابی. به سمت شوقی فراتر از نفس صبح غنچه ها ، به سمت شوقی که آمده است مرا زیر و رو کند تا با زبان بسته من گفتگو کند . جمعه عصر ها منتظرم و می دانم که می آیی و آرزو های بر باد رفته کودکیهایمان را به یادمان می آوری .

 سلام بر تو ای جمعه ای که قرار است تمام امید ها و آرزوها را به خویش نزدیک نمایی و تمام رودها را به هم پیوند دهی . تا یکی شدن را به تماشا بنشینیم . سلام بر تو ، جمعه ای که قرار است در لطافت پونه ها اردو بزنی و دم از مهربانی او بزنی . سلام بر تو که می آیی بزرگ و با شکوه در درشت نمایی شبنم ها و ما را به آرزوهایمان می رسانی . جمعه عصر ها آسمان پر است از پروانه هایی که به هیچ اتفاقی فکر نمی کنند مگر به شکفته شدن رنگ ها در زیر باران هایی از ستاره . جمعه عصر ها به تو فکر می کنم . به تو که می آیی و تمام غیبت ها را غافلگیر می کنی . من تا آن زمان شعر انتظار را می سرایم ...

 

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

 

رسول مست کنعانی _ مهدی علوی


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خداحافظی ...
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ