• وبلاگ : كرشمه
  • يادداشت : اين الرجبيون ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بلند تر بگو ؛! فرياد بزن ؛ بغض سال هاي فرو خورده را چرا که من خود فرو خورده ام اين بغض را دلم ميخواهد تو بشکني ؛ پس بلند بسان کوه به مانند فريادي در شب هاي عمليات (الله اکبر) همان فريادي که از عمق وجودت چوآسمان خراش قلب دشمن بعثي را متلاشي ميکرد . همان فريادي که دل دشمن زبون را بلرزه در مي آورد. همان فريادي که تا عرش تو را همراهي ميکرد . چرا صدايت را ميخوري همرزم من ؛؛ چرا بغض کردي ؛! چرا اينگونه خودت را فرو ميخوري … چرا چونان در معبر خزيدن و نفس هايت را فرو خوردن ديگر از آن واقعه زمان بسياري گذشته ؛؛ چرا خودت را رها نميکني .ميدانم که چرا رها نميشوي .. چرا که ديگر چيزي باقي باقي نمانده …براي کسي که همه وجودش را در جنگ جا گذاشته چگونه از آن جدا شود … ميدانم کجا بايد فرياد بلند تو را بشنوم در خلوت سجاده ات … با خدا ؛

    ميدانم اينجا درين ديار خفتگان فرياد ت به جائي نمي رسد … چرا که همه در غفتلتي بزرگ فرو خفته اند و خوابيده اند. مگر اين صندلي هاي نرم و خوشخواب ميگذارد کسي بيدار شود . مگر ميشود در ميان اين امواج تو در توي خود پرستي و ريا و تزوير صدايت به جائي برسد .

    پس خاموش بمان رفيق و با درد و رنج خويش همساز باش و بمان با خلوت دلت با خدا

    من نيز خاموشي تو را چراغاني ميکنم ؛ بغض تو را جشن ميگيرم ؛ و رسوائي خفتگان در غبار غفلت را….

    غلامعلي نسائ