• وبلاگ : كرشمه
  • يادداشت : امير المؤمنين ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    مي‌سوخت خاك و آب فقط استعاره بود
    در آسمان‌ِ م‍َشك كه غرق ستاره بود
    اشكي نمانده بود كه نذر عطش كند
    و‌َرنه فرات منتظر يك اشاره بود
    تا كشتي نجات به چشمش قدم نهد
    ( با اينكه بادبان‌ِ لبش پاره‌پاره بود)
    در بُخل‌ِ كوفه گندم‌ِ ري سبز كرده بود
    نسلي كه مرده بود، فقط سنگواره بود
    گوشي براي نالة طفلان نداشتند
    آن قوم كه غنيمتشان گوشواره بود
    ـ‌ بابا! چرا نماز‌ِ تو را تير پاره كرد؟
    بابا چه شد كه حج شما نيمه‌كاره بود؟
    بابا چه شد كه عمه كه طوفان صبر بود
    از پا فتاد مثل عمو، كه سواره بود
    بابا كجاست لشگر تو؟ ـ عشق اشاره كرد ـ
    سمت سري كه بر سر دارالاماره بود
    تنها علي‌ِ اكبر او بود و اصغرش
    كه شير بود و دشمن او شيرخواره بود
    مي‌خواستش اجازة ميدان دهد،‌ ولي
    چشمش هنوز در صدد استخاره بود
    ... با واژه كه نمي‌شود از عشق حرف زد
    بايست در تدارك يك سوگواره بود

    آورده‌اند جسم شهيدان كفن نداشت
    من مانده‌ام كه ماه پس آنجا چه‌ كاره بود؟

    عباس احمدي