ناموس دردهاي علي بودي و چو اشک پنهان نمود غيرت شير خدا ترا
دفن شبانه ي تو که با خواهش تو بود فرياد روشني است ز چندين جفا ترا ...
يک عمر در گلوي تو بغض استخوان شکست
در سايه داشت گرچه علي چون هما ترا ...
دادند در بهاي فدک آخر اي دريغ گلخانه اي به گستره ي کربلا ترا ...