باران های عاشورایی،تنها در محرم چشمها نمی بارد،هرگاه ولی به عشق می اندیشد پر زا ابرهای احساس و حماسه می شود و می بارد،کربلا،سرزمین عشق و احساس و حماسه و درد است.کربلا،گستره ی عاطفه های پاک،جهان های تشنه ی افلاک و دلیر مردان سینه چاک است.
امروز تمام هستی به حسین(ع) می بالد.تمام اقیانوسها،عطش خیمه های او را دارند،وتمام کوهها،در برابر گودال قتلگاه،زانو می زنند.
امروز آفتاب ،متواضعانه از خرمن گنبد حسین،خوشه می چینند و مهتاب،هر شب در آغوش فرات آرام می گیرد.
حسین(ع)زره شهادت پوشیدوشمشیر شجاعت حمایل کرد و پای در رکاب اسب اعتماد،بر دشمن تاخت و سر فتنه را برید و نیزه در پهلوی ستم کرد.
کدام دلیر مرد او را می ماند،که هرگاه به پشیمانی،چین آورد زمین و آسمان بلرزد؟
حسین راز سرخی است که روز عاشورا برملا شد.حسین،تجلی «ما عرفناک حق معرفتک»است و ابراهیمی است که با شنیدن نامش،بتها به زمین می افتد.اوست که به شوق زنده ماندن دین،شمشیرها را به بوسه بر تن خود فرا می خواندو اوست که عاشقی را می تواند.
ای خدای حسین،ما را از دریای عشق حسین«نمی» عطا فرما که برای طراوت نسلی کفایت خواهد کرد.
***
آقا و چه نیک خواندی:
الحمد لله الذی لیس لقضائه دافع،و لا لعطائه مانع...
خدا تو را شهید می خواست...
خدا زینب را ...
خدا...
آری...
***
یک سؤال دارم خداییش اگه من و تو بودیم الآن کدوم ور بودیم؟
|